جوان آنلاین: اوراقی که هم اینک در وصف آن سخن میگوییم، ۳۰ سال پس از وفات علی اسفندیاری، معروف به «نیما یوشیج» نشر یافت. به اهتمام عبدالرضا رضایینیا و از سوی انتشارات سوره مهر. تارنمای ناشر در مقام ایراد توضیحات تکمیلی، به نکات پیآمده اشارت برده است:
«کتاب یادداشتهای روزانه نیما، اثر عبدالرضا رضایینیا، نوشتههای دهه پایانی عمر نیماست، یک ماه مانده به سفر ابدی نیما در ۶۲سالگی. با این وصف، بیشک فصلالخطاب همه حرفوحدیثهایی است که دیگران درباره شعر، شخصیتو عقاید نیما ساخته و پرداختهاند. غربت تقدیر مشترک شاعران است، اما نیما از غریبترین شاعران قرن ماست، آیینهدار غربتها و غرابتهای بیانقطاع تا پایان عمر، نه تنها در شعر، در زندگی رازگونهاش که سرشار از آوارگی و تلخی و تنهایی و شگفتیهاست. نشان تام و تمام غربت بزرگ نیما، همین که دستکم تا سال ۱۳۶۹، یعنی سهدهه پس از درگذشت او که یادداشتهای روزانهاش برای نخستین بار به چاپ میرسد، بسیاری بر این گمان بودهاند که زندگی و شعر نیما را باید در دایرهای تنگ از تحزبها و تعصبهای مارکسیستی و تودهای تأویل کرد. در این میدان برخی با تکیه بر مکالمه نیما با حافظ در پارهای از منظومه افسانه، روح شعر او را به اندیشه الحادی ماورای بحار گره میزنند و برخی با استناد به اشاره نیما به تأثیرپذیریاش از زبان و ادبیات فرانسه در ایام تحصیل در مدرسه فرانسوی، مبدأ و معاد شعر و نگره شعریاش را غیر ایرانی و گاه ضد ایرانی میخوانند و گروهی دیگر با ادعای پایان تاریخ مصرف راه و نگاه نیما، ماجراجویانه به خیال خلق تئوریهای پسانیمایی و اعلان برائت از نیما و شعر نیمایی افتاده و انگار در گسترش طنز و هزل کمتوفیق نبودهاند که بگذریم. حتی میتوان گفت تبصرهای است قاطع و انکارناپذیر بر تمام شعرها و نوشتههای پیشین نیما که در روشن ساختن نقاط تاریک و زوایای مبهم آنها کارساز خواهد بود، همچنین در توضیح آنها و حتی تصحیح آنها. به سبب اهمیت ویژه این یادداشتها درپی بردن به سیر و سلوک نیما، این مقاله بر آن است تا به عنوان درآمدی بر بازخوانی دقیقتر نیما، به گشتوگذاری اجمالی در یادداشتهای روزانهاش بپردازد. با این تأکید که تمام سعی ما در این تصریح که به تلخ و شیرین نیما درآمیخته، برجستهسازی خطوط اصلی یادداشتها و روایتپارهای از آنهاست. نیما در این مکتوبمهم، فقط و فقط یادداشت مینویسد و بس. گاه به جد، گاه به طنز، گاه به هجو و گاه در آمیزهای از همه اینها. صریح و تلگرافی مینویسد، بیشیله و پیله. دغدغه زیبایی نثر ندارد. با این همه، بهرغم پریشانیها و پراکندگیها، نیما واقف است که این سطرهای شتابزده و مشوش، یادداشتهایی است برای آیندگانی که به مطالعه و بررسی اوضاع و احوال او میپردازند. این اشاره نیما در ابتدای یادداشتهاست، به نشانه عمد و آگاهی در قلمی کردن چنین سطرهایی که روزی سرگشاده خواهد شد و از انباناوراق آقای علی اسفندیاری، به کوچه و بازار ادبیات راه خواهد یافت. جالب اینکه او در این یادداشتها بیآنکه تقدس پیشه کند، به اشاره و تصریح و وضع حالخلوتهای خود را نیز بازمیگوید، اینکه به ضرب تخدیر مینویسد، اینکه تنگدستیاش شانه به شانه برخی تکدرهای اندرونی است، اینکه بهرغم وقوف به عظمت و رهگشایی گامهایش در آینده شعر و ادبیات فارسی از تحقیرها و تخفیفها آزار میبیند و از ناجوانمردی پیرامونیان در هم میشکند و اینکه سادهدلی و بیدست و پاییاش در فروبستگی کار معاشش، نقشها داشته و اینکه با همه شکیبایی و امیدواریاش، باز نگران آینده شعرهایی است که در کیسه دارد...».